کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زشت گوئی و زشت دهنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هودر
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص .) هر چیز زشت و زبون .
-
لنکاک
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) سخن زشت و درشت .
-
لهاشم
فرهنگ فارسی معین
(لَ شُ) (ص .) هر چیز بد و زشت ، زبون ، پست .
-
مستهجن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ) [ ع . ] (ص .) زشت و قبیح .
-
عفریت
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (اِ.) موجودِ زشت و ترسناک ، دیو، غول . ج . عفاریت .
-
نکر
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) دهاء، زیرکی . 2 - امر سخت و زشت .
-
آب نکشیده
فرهنگ فارسی معین
(نَ کِ دِ) (ص مر.)1 - بد و زشت . 2 - نامفهوم .
-
پاک دامن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص مر.) برخوردار از پاکدامنی ، نداشتن وضع یا کیفیت رفتارهای زشت و ننگین .
-
دژ
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ په . ] پیشوندی که در آغاز کلمات به معنی بد و زشت آید: دژآگاه ، دژخیم .
-
نغام
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) 1 - ذرات گرد و غبار پراکنده در هوا. 2 - زشت و ناخوش .
-
دش
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ په . ] پیشوندی که در آغاز برخی واژه ها می آید و معنای بد و زشت می دهد. مانند: دشنام .
-
گسته
فرهنگ فارسی معین
(گَ تَ یا تِ) (اِ.) 1 - هرچیز زشت و پلید. 2 - فضلة چارپایان .
-
جعشوش
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - گدا. 2 - مرد پست و زشت روی . 3 - مرد دراز و کوتاه . ج . جعاشیش .
-
دیو
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - موجودی خیالی شبیه به انسان ، اما بسیار تنومند و زشت دارای شاخ و دُم . 2 - ابلیس ، شیطان .
-
منتهک
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - زشت کننده . 2 - آلوده کنندة ناموس کسی . 3 - مانده و فرسوده و لاغر کننده .