کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لاپوشانی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) (عا.) با حیله و زرنگی عیب یا چیز ناخوشایندی را پوشاندن .
-
هتلی
فرهنگ فارسی معین
(هَ تُ) (اِ.) نام کودک هوشیار و زبر و زرنگی است که قهرمان یکی از افسانه های کودکانه است و در آن افسانه با هوشیاری خود نقشة دشمن را حدس می زند و عقیم می سازد.
-
برش
فرهنگ فارسی معین
(بُ رِ) 1 - (اِمص .) بریدن ، بریدگی . 2 - کنایه از: زرنگی ، کاردانی و توانایی زیاد در انجام کاری . 3 - ( اِ.) روش بریدن پارچه متناسب با لباس مورد نیاز.
-
شطارت
فرهنگ فارسی معین
(شَ رَ) [ ع . شطارة ] 1 - (مص ل .) شوخ و بی باک شدن . 2 - (اِمص .) شوخی ، بی باکی ، چالاکی ، زرنگی . 3 - ترک موافقت مردمان به سبب خباثت و لئامت .