کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زرنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ رَ) (اِ.) 1 - درختی است کوهی ، بسیار محکم و از آن تیر و نیزه و گوی چوگان و جناغ زین سازند؛ درخت گز. 2 - زردچوبه .
-
زرنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ رَ) (ص .) تازه ، نو.
-
زرنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گلة اسب .
-
زرنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ رَ) (ص .) زیرک ، باهوش .
-
جستوجو در متن
-
چالاک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) چست ، جلد، زرنگ .
-
زیرک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص .) باهوش ، زرنگ .
-
زبل
فرهنگ فارسی معین
(زِ بِ) (ص .) هوشیار، زرنگ .
-
ناقلا
فرهنگ فارسی معین
(قُ) (ص مر.) (عا.) زرنگ ، باهوش .
-
آلپر
فرهنگ فارسی معین
(پَ)(ص .)(عا.) نک الپر. زرنگ ، شیطان ، متقلب .
-
ارقه
فرهنگ فارسی معین
(اَ قِ)(ص .)(عا.) حیله گر، هوشیار، زرنگ .
-
چابک
فرهنگ فارسی معین
(بُ)(ص .) 1 - چست و چالاک ، زرنگ . 2 - ماهر، زبردست .
-
دم بریده
فرهنگ فارسی معین
( دُ . بُ دِ)(ص مف .) کنایه از: شخص زرنگ و آب زیر کاه .
-
مردرند
فرهنگ فارسی معین
(مَ دِ رِ) (ص .) آدم زرنگ و حقه باز.
-
الپر
فرهنگ فارسی معین
(اَ پَ) (ص .) (عا.) 1 - زرنگ ، زیرک . 2 - متقلب ، پشت هم انداز.