کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زد و خورد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سهم زد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص مف .) بیمناک .
-
جستوجو در متن
-
شانه کاری
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (حامص .) درآویختن با کسی ، زد و خورد کردن .
-
تضارب
فرهنگ فارسی معین
(تَ رُ) [ ع . ] (مص م .) یکدیگر را زدن ، زد و خورد کردن .
-
یکه بزن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ زَ) (ص مر.) (عا.) کسی که در دعوا کردن و زد و خورد نظیر ندارد.
-
مکاوحت
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ حَ) [ ع . مکاوحة ] (مص م .) 1 - زد و خورد کردن . 2 - به یکدیگر دشنام دادن .
-
چالش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زد و خورد، جنگ و جدال .
-
دهاده
فرهنگ فارسی معین
(دِ دِ) (اِمر) زد و خورد، هیاهو.
-
درگیر
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِمر.) 1 - گرفتار. 2 - مشغول . 3 - آغاز زد و خورد.
-
گردگیری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) 1 - خاکروبی . 2 - (عا.) نزاع ، زد و خورد.
-
مضاربه
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ بَ یا رِ بِ) [ ع . مضاربة ] (مص ل .) 1 - با یکدیگر زد و خورد کردن . 2 - نوعی وام که تاجر برای انجام معاملات از بانک می گیرد.
-
دعوا (دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع . دعوی ] (اِ.) پرخاش ، دشمنی ، زد و خورد. ؛~ی حیدر و نعمتی مشاجرة خونین و طولانی و معمولاً بی هدف .
-
اکشن
فرهنگ فارسی معین
(اَ کْ ش ِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - عمل ، کردار، حرکت ، حمله . 2 - فیلم پُر زد و خورد و پر - تحرک .
-
چاقوکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص فا.) 1 - کسی که دیگران را با چاقو تهدید می کند. 2 - کسی که خرج خود را از راه زد و خورد و تهدید دیگران به وسیلة چاقو تأمین می کند.
-
گاوبندی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) بند و بست کردن ، موافقت میان دو یا چند نفر برای انجام عملی (معمولاً ناروا)، زد و بند.