کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زخمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زخمه
فرهنگ فارسی معین
(زَ مِ) (اِ.) مضراب ، آلت کوچکی که به وسیلة آن سازهای سیمی رامی نوازند.
-
واژههای مشابه
-
زخمه ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) آهنگ ساختن .
-
جستوجو در متن
-
سکافه
فرهنگ فارسی معین
(سُ فَ یا فِ) (اِ.) زخمه ، مضراب .
-
شکافه
فرهنگ فارسی معین
(ش فَ یا فِ) (اِ.) مضراب ، زخمه .
-
زخم آور
فرهنگ فارسی معین
(زَ خْ. وَ) (ص فا.) مطرب ، کسی که بر ساز زَخمه می زند.
-
غوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سرگین حیوانات . 2 - نوعی چوب محکم که از آن زخمه می ساختند.
-
مضراب
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) زخمه ؛ آلتی که از آن برای نواختن سازهای زهی استفاده می کنند.
-
کمانه
فرهنگ فارسی معین
(کَ نِ) (اِ.) 1 - هر چیز کمان مانند، قوس . 2 - آرشه ، وسیله ای که با آن کمانچه و مانند آن را می نوازند، مضراب ، زخمه . 3 - مقنی .
-
چوبه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِمر.) 1 - چوبی که بدان خمیر نان را تنک سازند؛ صوبج (معر.) 2 - خدنگ . 3 - تازیانه . 4 - زخمه . 5 - چوبدستی . 6 - چوبک .