کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاییدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) تولید مثل کردن .
-
جستوجو در متن
-
زایمان
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) زاییدن .
-
زایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمص .) عمل زاییدن .
-
ولاد
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ ع . ] (اِمص .) زاییدن ، ولادت .
-
زهیدن
فرهنگ فارسی معین
(زِ دَ) (مص ل .) زاییدن .
-
بارنهادن
فرهنگ فارسی معین
(نَ دَ) (مص م .) زادن ، زاییدن .
-
هرس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) اول شیری که از پستان زن پس از زاییدن جاری شود.
-
شیره به شیره کردن
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ. بِ. ~ . کَ دَ) (مص ل .) (عا.) پیاپی زاییدن .
-
هفت ماهه
فرهنگ فارسی معین
( هَ . هِ) (ص مر.) 1 - آن چه که هفت ماه از عمرش گذشته باشد. ؛ ~ بودن (زاییدن ) (کن . ) بسیار عجول شدن ، بسیار شتاب داشتن .
-
وضع حمل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ حَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) زاییدن .
-
فله
فرهنگ فارسی معین
(فَ لَ یا فُ لَّ) (اِ.) آغوز، شیر اول گاو یا گوسفند پس از زاییدن .
-
زه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (اِمص .) زاییدن . 2 - تراوش آب از درز چیزی . 3 - (اِ.) نطفه . 4 - بچه . 5 - چشمه .
-
شمه
فرهنگ فارسی معین
(ش مَ) (اِ.) 1 - اولین شیری که از گاو یا گوسفند پس از زاییدن دوشند. 2 - سرشیر.
-
آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر رساندن . 2 - کردن . 3 - روایت کردن ، حکایت گفتن . 4 - زاییدن ، به دنیا آوردن . 5 - ارزیدن .