کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاید
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . ] (ص .) 1 - اضافه . 2 - غیرلازم . 3 - فراوان .
-
جستوجو در متن
-
زایده
فرهنگ فارسی معین
(یِ دِ) [ ع . ] (اِفا.) مؤنث زاید.
-
هرس
فرهنگ فارسی معین
(هَ رَ) (اِ.) بریدن شاخه های زاید درخت .
-
توته
فرهنگ فارسی معین
(تُ تَ یا تِ) (اِ.) گوشت زاید پلک چشم ، جوش پلک ، تراخم .
-
زلم زیمبو
فرهنگ فارسی معین
(زَ لَ بُ) (اِمر.) (عا.) اسباب و آلات بازیچه مانند و غالباً زاید که برای زیور به خود می آویزند یا بی هوده در جایی نگه می دارند.
-
واجبی
فرهنگ فارسی معین
( جِ ) [ ع - فا. ] (اِ.)1 - حقوق ، مستمری . 2 - دارویی برای زدودن موهای زاید بدن .
-
لمبر
فرهنگ فارسی معین
(لُ بَ) (اِ.) = لنبر: 1 - (عا.) تکان ، لرزش . 2 - فشاری که از حمل زاید بر قوت حامل پدید آید (بنا).
-
پارازیت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - حشو، زاید. 2 - انگل ، طفیلی . 3 - اختلالی که در دریافت امواج رادیویی به وجود می آید. ؛ ~ ول کردن کنایه از: میان سخن دیگران حرف زدن .
-
حشو
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که با آن درون چیزی را پر کنند. 2 - مردم فرومایه و پست . 3 - کلام زاید که در وسط جمله واقع شود و حذف آن به معنای جمله لطمه ای وارد نکند.
-
مستزاد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - افزون شده ، زیاد شده . 2 - نوعی شعر که در آخر هر مصراع عبارتی کوتاه شبیه به نثر مسجّع بیفزایند که در معنی با آن مصرع مربوط اما از وزن اصلی شعر خارج و زاید باشد.