کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زالو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زالو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جانوری است آبزی از ردة کرم های حلقوی که در دو سر بدن دارای بادکش هایی است که به وسیلة آن ها خود را به حیوانات می چسباند و خون آنان را می مکد.
-
جستوجو در متن
-
شلک
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) زالو، زلو.
-
مکل
فرهنگ فارسی معین
(مَ کِ) (اِ.) زالو.
-
فنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ نْ) (اِ.) زالو.
-
دیوه
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) (اِ.) 1 - دیوک ، زالو. 2 - کرم ابریشم .
-
دیوچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) 1 - زالو. 2 - بیت ، بید، حشره ای که پارچه های ابریشمی را می خورد و خراب می کند.
-
علق
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خون ، خون بسته شده . 2 - مقداری گِل که به دست بچسبد. 3 - زالو.
-
غلفچ
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) (اِ.) = غلفج : 1 - زنبور سرخ ، زنبور عسل . 2 - زلو، زالو.