کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ریشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - عضو اصلی گیاه که زیر زمین قرار دارد و آب و مواد لازم را به گیاه می رساند. 2 - اصل هر چیز. ؛ ~کسی را خشکاندن کنایه از: آن را یکسره از میان بردن .
-
ریشه یابی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) پیدا کردن منشأ و علت اصلی امری .
-
ریشه کن کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ. کَ دَ) (مص م .) از بین بردن ، نابود کردن .
-
جستوجو در متن
-
ریشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (مص ل .) ریشه ریشه کردن .
-
بنه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) بیخ درخت ، اصل ، ریشه .
-
بیخ
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) 1 - اصل ، اساس . 2 - ریشة گیاه .
-
بیخ کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) ریشه دوانیدن .
-
قلع
فرهنگ فارسی معین
(قَ لْ) [ ع . ] (مص م .) از ریشه برآوردن .
-
کژور
فرهنگ فارسی معین
(کَ ژُ) (اِ.) ریشة گیاه زرنباد که بسیار تلخ است .
-
اصل
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.)1 - ریشه ، بنیاد. 2 - نژاد، گوهر.
-
بیخ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .) 1 - ریشه زدن . 2 - نقش زدن .
-
پیدازا
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (ص فا.) هر گیاه که دارای ریشه و ساقه و برگ و گل باشد.
-
تربچه
فرهنگ فارسی معین
(تُ رُ چِ) (اِمصغ .) گونه ای ترب است ، کوچکتر از ترب که ریشة آن قرمز است .
-
تقلیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) از بیخ و بن برکندن ، ریشه کن ساختن .