کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریسمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دسه
فرهنگ فارسی معین
(دَ سَ یا س ) (اِ.) = دسک : گلولة ریسمانی .
-
کرش
فرهنگ فارسی معین
(کُ رُ) (اِ.) ریسمانی را گویند که از موی بافته باشند.
-
کبال
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) ریسمانی که از لیف خرما تابیده شده باشد.
-
افسار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) تسمه و ریسمانی که به گردن اسب و الاغ می بندند.
-
پناغ
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - تار ابریشم . 2 - ریسمانی که دور دوک پیچیده باشند.
-
تاتوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) زنجیر یا ریسمانی که بر پای اسب و استر بندند.
-
پوسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ یا سَ) (اِ.) ریسمانی که به وقت رشتن بر دوک پیچند.
-
چلوک
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند؛ عنان ، افسار.
-
رواء
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.)ریسمانی که بدان بار بر پشت ستور بندند.
-
شربتی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - پیاله ، جام . 2 - ریسمانی بسیار باریک و نازک .
-
هلو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) ریسمانی که کودکان از جایی آویزند و بر آن نشینند و در هوا آیند و روند؛ ارجوحه ، تاب .
-
وننگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ نَ) (اِ.) ریسمانی که دو سر آن را بر دیوار و جز آن بندند و خوشة انگور را از آن بیاویزند.
-
کشخ
فرهنگ فارسی معین
(کَ شَ) (اِ.) ریسمانی که خوشه های انگور را بر روی آن بیاویزند تا باد بخورد و خشک شود.
-
اشکل
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ) ( اِ.) 1 - پای بند ستور، ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند. 2 - مکر، حیله .
-
اواصر
فرهنگ فارسی معین
(اَ ص ِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - قرابت ، نزدیکی . 2 - (اِ.) زهدان . 3 - ریسمانی که دامن خیمه را با آن بندند.