کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریزه ریزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تارتار
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) پاره پاره ، ریزه ریزه .
-
انجین
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) 1 - (ص .) ریزه ریزه . 2 - (اِفا.) ریزه کننده .
-
متفتت
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فَ تِّ) [ ع . ] (ص .) شکسته ، ریزه ریزه .
-
تار و تور
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - بسیار تیره . 2 - ذره ذره ، ریزه ریزه .
-
فتیت
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] 1 - (ص .) کوفته و ریزه ریزه کرده . 2 - نان خشک نرم ساییده .
-
طاس پلو
فرهنگ فارسی معین
(پُ لُ) (اِمر.) قسمی پلو. طرز تهیة آن چنین است که گوشت را ریزه ریزه کرده با دنبه و پیاز و قدری روغن هم داغ کرده در میان باطیة نازک گذارده ، سرش را بسته و در وقت چلو دم کردن باطیه را ته دیگ گذارند و با ادویه دم کنند و اگر بخواهند، در موسم هر ترشی از آ...
-
خش
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) = خاشه : ریزه ، خاشه .
-
ساو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) برادة زر، ریزه زر.
-
سوفچه
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (اِ.) خرده و ریزه .
-
سونش
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) براده ، ریزه های فلز.
-
فتات
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . فتاة ] (اِ.) 1 - ریزه و شکسته از هرچیز. 2 - ریزة نان .
-
ارکاک
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (مص ل .) باران نرم و ریزه باریدن .
-
جرعه کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) ریزه خوار، طفیلی .
-
خدره
فرهنگ فارسی معین
(خُ رِ) (اِ.) 1 - ریزه و خرده . 2 - شرارة آتش .
-
کلوج
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) 1 - قرص نان روغنی بزرگ . 2 - نان ریزه شده .