کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریز
فرهنگ فارسی معین
(ص .) خرد، کوچک .
-
ریز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کام ، آرزو.
-
واژههای مشابه
-
جرعه ریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] 1 - (ص فا.) آن که جرعه (شراب و مانند آن ) ریزد. 2 - (اِمر.) جامی باشد ناوچه دار و آن دو قسم است : بزرگ و کوچک . با بزرگ آن زنان در حمام آب بر سر ریزند و با کوچک آن دارو و شربت و غیره در گلوی اطفال کنند.
-
خرده ریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) (عا.) 1 - اشیاء کم ارزش ، چیزهای کم فایده یا بیهوده . 2 - باقی ماندة هر چیز، آشغال .
-
جستوجو در متن
-
قیمه قیمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ .) [ تر . ] (ص مر.) ریز ریز، قطعه قطعه .
-
تفتت
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ تُّ) [ ع . ] (مص ل .)ریز ریز شدن .
-
هشیم
فرهنگ فارسی معین
(هَ ش ) [ ع . ] (اِ.) گیاه خشک و ریز ریز، هر چیز خشک .
-
قیمه قیمه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ . کَ دَ) [ تر - فا . ] (مص م .) ریز ریز کردن ، تکه تکه کردن .
-
ریزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (ص . اِ.) ریز.
-
انجیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (مص م .) 1 - ریز ریز کردن . 2 - بیرون کشیدن . 3 - نیشتر زدن در حجامت . 4 - زخم زدن .
-
تفتیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) ریز ریز کردن ، از هم پاشیدن . 2 - (مص ل .) شکسته و ریزه شده .
-
ریزبار
فرهنگ فارسی معین
(ص فا. اِ.) 1 - ابری که باران ریز فرو ریزد. 2 - باران تند دارای قطرات ریز.
-
وزوزی
فرهنگ فارسی معین
(وِ وِ) (ص .) موی مجعد با فِرهای ریز و بسیار.