کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - سرازیر کردن آب یا هر مایع دیگری . 2 - پاشیدن . 3 - پراکنده ساختن . 4 - انداختن ، افکندن .
-
واژههای مشابه
-
آب ریختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) 1 - داخل کردن آب در ظرفی . 2 - ادرار کردن ، پیشاب ریختن .
-
پشم ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ)(مص ل .) بی اعتبار شدن .
-
زبان ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ)(مص ل .)(عا.) چرب - زبانی کردن ، با چرب زبانی درخواست خود را مطرح کردن .
-
طرح ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) نقشه کشیدن ، برنامه ریزی کردن .
-
نعل ریختن
فرهنگ فارسی معین
(نَ. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنایه از: تند و باشتاب دویدن .
-
جستوجو در متن
-
سفک
فرهنگ فارسی معین
(سَ فْ) [ ع . ] (مص م .) ریختن ، ریختن آب یا خون .
-
واریز
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِمص .) عمل ریزش یا ریختن . 2 - ریختن پول به حساب .
-
فرو باریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص ل .) ریختن .
-
قدف
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (مص م .) ریختن .
-
انهدام
فرهنگ فارسی معین
(اِ هِ) [ ع . ] (مص ل .) ویران شدن ، فرو ریختن .
-
بشنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(بِ شَ دَ) (مص م .) پاشیدن ، ریختن .
-
دفق
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (مص م .) ریختن ، ریزانیدن .