کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِجَالٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رجال
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.)جِ رجل . 1 - مردان . 2 - بزرگان .
-
رجال الغیب
فرهنگ فارسی معین
(رِ لُ لْ غَ) [ ع . ] (اِمر.) هفت تن از مردان خدا که زنده اند ولی به چشم جهانیان دیده نمی شوند.
-
واژههای همآوا
-
رجال
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.)جِ رجل . 1 - مردان . 2 - بزرگان .
-
جستوجو در متن
-
رجل
فرهنگ فارسی معین
(رَ جُ) [ ع . ] (اِ.) مرد. ج . رجال .
-
لیکتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) عنوان صاحب منصبی که پیشاپیش قاضیان و رجال عمدة روم قدیم حرکت می کرد و تبری را که بدان نوارها پیچیده بود، با خود می برد.