کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رو برتافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب رو
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (اِمر.) آبراه .
-
پشت رو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ق .) وارونه ، واژگونه .
-
پیاده رو
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ) (اِمر.) قسمی از دو جانب خیابان که محل رفت و آمد عابران پیاده است .
-
ترش رو
فرهنگ فارسی معین
(تُ رْ یا رُ) (ص مر.) بدخو.
-
خنده رو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ص مر.) کسی که دارای چهره بشاش است .
-
رو آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وُ دَ) (مص ل .) 1 - توجه کردن ، میل کردن . 2 - پرورش دادن .
-
رو انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ)(مص ل .) (عا.) سؤال کردن .
-
رو دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) گستاخ کردن ، پُررو کردن .
-
رو داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمص .) شرم نکردن ، گستاخ بودن .
-
ساده رو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) بی ریش و امرد.
-
سپس رو
فرهنگ فارسی معین
(س پَ. رَ) (ص فا.) تابع ، پیرو.
-
سخت رو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - ترشرو، بَداخم . 2 - زشت . 3 - گستاخ ، بی شرم .
-
سیاه رو
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) کنایه از: بی آبرو.
-
شوخ رو
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) گستاخ .
-
صیغه رو
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) زنی که صیغة مردان شود.