کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روی زرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کرن
فرهنگ فارسی معین
(کُ رَ) (اِ.) رنگ میان زرد و بور، رنگ بین سرخ و زرد.
-
زریون
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص مر.) زرد رنگ .
-
صاب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) صبر زرد (گیا.).
-
زعفران
فرهنگ فارسی معین
(زَ فَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی است پایا از تیرة زنبقی ها با برگ های دراز و سبز و گل های زرد یا سرخ خوش بو که تارهای نازک زرد رنگ در میان آن قرار دارد.
-
آفتاب زرد
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِمر.) 1 - نزدیک غروب . 2 - پایان عمر، نزدیک مرگ .
-
آفتاب زردی
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِمر.) نک آفتاب زرد.
-
اصفر
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ) [ ع . ] (ص .) زرد، زردرنگ .
-
اصفرار
فرهنگ فارسی معین
(اِ فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زرد شدن . 2 - (اِمص .) زردی .
-
الوا
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِ.) صمغی است بسیار تلخ ؛ صبر زرد.
-
بلوند
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (ص .) رنگی است نزدیک به زرد، بور و طلایی .
-
تیز
فرهنگ فارسی معین
(ق .ص .)1 - تندخو، بدخو.2 - زرد، بی رنگ .
-
جرده
فرهنگ فارسی معین
(جَ دِ) (اِ. ص .) اسب زرد رنگ .
-
زیتونی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) سبز مایل به زرد.
-
زراب
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) کنایه از: شراب زرد رنگ .
-
زرد
فرهنگ فارسی معین
(رَ رْ) (ص .) هر چیز که به رنگ زر باشد.