کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رویه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آبره
فرهنگ فارسی معین
(رَ) ( اِ.) ابره ، رویه .
-
طبل
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) یکی از آلات ضربی و رزمی و آن عبارت است از استوانه ای که در دو طرف آن پوست کشیده شده است . دُهل (یک رویه و دو رویه ).
-
اوره
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ یا اُ رِ) (اِ.) = ابره : رویة جامه و قبا.
-
ظهاره
فرهنگ فارسی معین
(ظِ رِ) [ ع . ظهارة ] (اِ.) رویة جامه ، ابره .
-
واکس
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِ.) مادة چربی که رنگ های مختلف دارد و رویة کفش را با آن تمیز و براق کنند.
-
پستایی
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص نسب .) 1 - رویة برش شدة چرم که آماده برای دوختن است . 2 - ذخیره ، اندوخته .
-
تورم
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ رُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - ورم کردن . 2 - انتشار بی رویة اسکناس بدون تناسب با پشتوانه .
-
رویت
فرهنگ فارسی معین
(رَ یَّ) [ ع .رویة ] (اِ.) 1 - اندیشه در امور، فکر، تأمل . 2 - با تفکر و تأمل شعری گفتن . مق . بداهت .
-
لایی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)1 - هر آنچه که لای چیزی بگذارند. 2 - پارچه ای که بین رویه و آستر لباس دوزند. 3 - (عا.) مخفی ، پوشیده .
-
آغازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ)( اِ.)آغاره ، دوالی که بین رویه و تخت کفش دوزند تا آب و خاک به درون آن نرود.
-
بربری
فرهنگ فارسی معین
(بَ بَ) ( اِ.) نوعی نان ایرانی گرد یا بیضی کلفت تر از تافتون با رویة معمولاً شیاردار.
-
ارخالق
فرهنگ فارسی معین
(اَ لِ یا لُ) [ تر. ] (اِ.) نیم تنه ای که مردان و زنان می پوشیدند و لای رویه و آستر آن پنبه قرار می دادند.
-
گیوه
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (اِ.) نوعی کفش که رویة آن از نخ یا ابریشم بافته می شود. ؛ ~ها را ورکشیدن کنایه از: تصمیم به رفتن گرفتن و آمادة حرکت شدن .
-
نعلین
فرهنگ فارسی معین
(نَ لَ یا لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تثنیة نعل . 2 - یک جفت کفش . 3 - نوعی کفش بدون پاشنه و با رویة کوتاه و نوک برگشته .
-
صفحه کلاچ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ) [ ع - فا. ] (اِ.) صفحة گردی در دستگاه کلاچ با رویه ای از مادة مقاوم در برابر سایش که اصطکاک ایجاد می کند و رابط بین چرخ لنگر و دیسک کلاچ است .