کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رونق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رونق
فرهنگ فارسی معین
(رُ نَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - فروغ ، روشنایی . 2 - زیبایی ، جمال . 3 - رواج .
-
جستوجو در متن
-
روایی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (حامص .) رونق ، رواج .
-
کاسد
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (ص .) ناروا، بی رونق .
-
کساد
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (مص ل .)بی رواج شدن ، بی - رونق شدن .
-
بازار شکستن
فرهنگ فارسی معین
(شِ کَ تَ) (مص ل .) از رونق و رواج انداختن .
-
رواج
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جریان داشتن ، روان بودن . 2 - (اِمص .) رونق .
-
سکه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) رونق پیدا کردن .
-
نمود
فرهنگ فارسی معین
(نُ) (اِ.) 1 - نشان ، علامت . 2 - جلوه ، جلال ، رونق .
-
نفاق
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (مص ل .) رواج یافتن ، رونق گرفتن .
-
بهاء
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - روشنی ، درخشندگی . 2 - زیبایی ، نیکویی . 3 - زینت ، آرایش . 4 - رونق .
-
پژمردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ مُ دَ) (مص ل .)1 - افسردن ، غمناک شدن . 2 - پلاسیده شدن . 3 - بی رونق .
-
پژمرده
فرهنگ فارسی معین
(پَ مُ دِ) (ص مف .) 1 - اندوهگین ، افسرده . 2 - بی طراوت ، بی رونق . 3 - پلاسیده ، خشک شده .
-
دکان
فرهنگ فارسی معین
(دُ کّ) [ ع . ] (اِ.) مغازه ، فروشگاه . ج . دکاکین . ؛درِ ~ کسی تخته شدن کنایه از: بازار کسی بی رونق شدن .
-
سکه
فرهنگ فارسی معین
(س کَُ یا کِّ) [ ع . سکة ] (اِ.) 1 - پول فلزین . 2 - هر چیز خوب و با رونق . ؛~یک پول کنایه از: بی آبرو شده ، مفتضح .