کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روند
فرهنگ فارسی معین
(رَ وَ) (اِ.) رفتار، طریقه .
-
واژههای مشابه
-
یک روند
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ وَ) (ق .) (عا.) پیاپی ، پشت سر هم .
-
جستوجو در متن
-
بیرون
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - خارج . 2 - ظاهر چیزی . 3 - محلی که برای وقت گذرانی به آن جا می روند.
-
دروانه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نِ) (اِمر.) دریچه ای که بر بام خانه درست کنند و از آن جا با نردبان روی بام روند.
-
زمستان خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص .) ویژگی جانورانی که در طول زمستان به خواب زمستانی می روند.
-
شکم پایان
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ) (اِمر.) جانورانی که روی ماهیچه های شکم خود می خزندو راه می روند.
-
هلو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) ریسمانی که کودکان از جایی آویزند و بر آن نشینند و در هوا آیند و روند؛ ارجوحه ، تاب .
-
فسفات
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ فر. ] (اِ.) هر یک از نمک های اسیدفسفریک که بیشتر برای کودهای شیمیای ی به کار می روند.
-
مراقی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ مرقاة . هر ابزاری که با آن بالا روند مانند: نردبان ، پله .
-
معراج
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) نردبان ، پلکان ، آنچه به وسیلة آن بالا روند. ج . معارج .
-
آسانسور
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ فر. ] ( اِ.) اتاقک متحرکی که به وسیلة آن از طبقه ای به طبقات بالا روند و یا از طبقة بالا به پایین فرود آیند؛ بالابر، آسان بر (فره ).
-
تاب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) طنابی که دو سر آن را به درخت یا امثال آن ببندند و در میان آن بنشینند و در هوا به عقب و جلو روند.
-
حدی
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . حداء ] (اِ.) سرود و آوازی که ساربانان عرب خوانند تا شتران تیزتر روند.