کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روغن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روغن
فرهنگ فارسی معین
(رُ غَ) [ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای چرب که از شیر، دنبه یا پیه گاو و گوسفند یا از گیاهان روغنی می گیرند. 2 - مایع چربی که از سه گروه اساسی تشکیل می شود: روغن چرب ثابت ، روغن کانی و روغن اسانس . ؛ ~ ریخته را نذر امامزاده کردن مال از دست رفته را به کس...
-
واژههای مشابه
-
روغن سوزی
فرهنگ فارسی معین
(رُ غَ) (حامص .) 1 - نوعی اشکال فنی در موتور که باعث سوختن روغن همراه با سوخت موتور می شود. 2 - (عا.) کنایه از: بی رمق شدن .
-
جستوجو در متن
-
چرب
فرهنگ فارسی معین
(چَ) [ په . ] (ص .) روغن دار، روغن آلود، روغنی .
-
پپلس
فرهنگ فارسی معین
(پَ لُ) (اِ.) 1 - تریدی که از نان خشک و روغن و دوشاب سازند. 2 - اشکنه ای که از روغن و پیاز با روغن بریان کرده و آب و نان خشک سازند.
-
لورانک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) دبة روغن .
-
دهان
فرهنگ فارسی معین
(دَ هّ) [ ع . ] (ص .) روغن فروش .
-
گریس
فرهنگ فارسی معین
(گِ) [ انگ . ] (اِ.) روغن ، چربی .
-
آب پز
فرهنگ فارسی معین
(پَ)(اِمر.)آنچه که در آب ساده و بی - روغن پخته شده باشد.
-
انگشتو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) خوراکی که از نان و روغن و شیرینی ترتیب دهند.
-
پیت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جعبه ای از آهن یا حلب برای نفت و روغن و غیره .
-
تدهین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) چرب کردن ، روغن مالی کردن .
-
درده
فرهنگ فارسی معین
(دُ دِ یا دَ) (اِ.) دردی شراب و روغن و مانند آن .
-
زیت
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ) [ ع . ] (اِ.) روغن زیتون .