کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افروختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) [ په . ] 1 - (مص م .)روشن کردن . 2 - (مص ل .) روشن شدن . 3 - تند شدن آتش . 4 - خشمگین شدن .
-
چراغانی
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (ص نسب .) 1 - منسوب به چراغان ؛ چراغ های بسیاری که در جشن ها و عروسی ها روشن کنند. 2 - مجلس شادمانی که در آن چراغ های بسیار روشن کنند.
-
بازغ
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (ص .) روشن ، تابان .
-
بیضاء
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) سفید، روشن .
-
تابناک
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) روشن ، درخشان ، تابدار.
-
تنویر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) روشن کردن .
-
روزیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) روشن شدن ، تافتن .
-
زاهر
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (ص .) روشن و صاف ، درخشان .
-
ابهی
فرهنگ فارسی معین
(اَ ها) [ ع . ] (ص تف .) روشن تر، درخشان تر.
-
انور
فرهنگ فارسی معین
(اَ وَ) [ ع . ] (ص تف .) روشن تر، درخشان تر.
-
ایضاح
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) روشن ساختن ، واضح کردن .
-
پاچراغ
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمر.) جایی در تکیه ، مسجد و زورخانه که در آن چراغ روشن کنند.
-
تنور
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ وُّ) (اِ.) [ ع . ] (مص ل .) روشن شدن .
-
روش
فرهنگ فارسی معین
(رُ) 1 - روشنایی . 2 - (ص .) روشن .
-
سایه شکن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش کَ)(ص فا.) روشن کننده .