کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روشنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشم روشنی
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ شَ) (اِمر.) پیشکشی که برای عروس وداماد یا تازه رسیده از سفر ببرند.
-
جستوجو در متن
-
ورغ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) فروغ ، روشنی .
-
فروغ
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (اِ.) روشنی ، پرتو.
-
تابش
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِمص .) روشنی ، فروغ ، درخشش .
-
دیمه
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ) (اِ.) روشنی ، ضیاء.
-
درخشش
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ رَ ش ) (اِمص .)روشنی دادن .
-
روشنایی
فرهنگ فارسی معین
(رُ شَ) (حامص .) روشنی . مق . تاریکی .
-
لمعه
فرهنگ فارسی معین
(لَ عِ) [ ع . لمعة ] (اِ.) پرتو، روشنی .
-
اشعه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ش ِ عِّ) [ ع . ] (اِ.) جِ شعاع ؛ روشنی ها، پرتوها.
-
تف
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) 1 - حرارت ، گرمی . 2 - روشنی ، پرتو، نور.
-
درخشان
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ رَ) (ص فا.) تابان ، روشنی دهنده .
-
صفو
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) روشنی . 2 - (ص .) خالص و برگزیدة چیزی .
-
مهتاب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) پرتو ماه ، روشنی ماه ، تابش نور ماه .
-
متنور
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) روشنی یابنده ، دارای نور.