کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شبانه روزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) دارای فعالیت بی وقفه در تمام شب و روز. (?(شباهت (شَ هَ) [ ع . ] (مص ل .) شبیه بودن ، مانند بودن .
-
فراخ روزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) کسی که رزق و روزی فراوان دارد.
-
گنجشک روزی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) کنایه از شخص بینوا، کم درآمد یا بی نصیب از نعمت های مادی .
-
جستوجو در متن
-
استرزاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) روزی خواستن ، طلب روزی کردن .
-
امروز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) (ق مر.) روزی که در آن هستیم ، همین روز، این روز. ؛~ و فردا کردن تعلل کردن ، به دفع الوقت گذراندن .
-
دبه
فرهنگ فارسی معین
(دَ بِّ) [ ع . دبة ] (اِ.) 1 - ظرف روغن . 2 - مجازاً بیضه ، خایه . 3 - (مج .) اثاثه ، لوازم . ؛ ~و زنبیل گرفتن کنایه از: گدایی کردن ، به دست آوردن روزی با زحمت و رنج .
-
نان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - قطعه ای از آرد خمیر کرده و بر آتش پخته که آن را می خورند. 2 - غذا. 3 - روزی ، رزق . ؛~ فانتزی هر یک از ناهای غیرسنتی . ؛~ باگت نان باریک و استوانه ای از آرد سفید که غیرسنتی است . ؛ ~ به نرخ روز خوردن (کن .) فرصت طلب و بی مسلک بودن...