کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزگار گشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
روزگار بردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ دَ) (مص ل .) 1 - در انتظار ماندن . 2 - عمر ضایع کردن .
-
روزگار رفته
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تِ) (ص مر.) کنایه از: 1 - بخت برگشته ، بی اقبال . 2 - کسی که عمرش بیهوده سپری شده .
-
روزگار شمردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ دَ) (مص ل .) چندی به سر بردن ، چند صباحی عمر کردن .
-
روزگار کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) درنگ کردن ، توقف کردن .
-
روزگار یافتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) مهلت یافتن .