کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِ.) یکی از شعائر مذهبی است و آن خودداری از آشامیدن و خوردن سایر مبطلات مربوط به آن است از اذان صبح تا اذان مغرب .
-
واژههای مشابه
-
باد روزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (ق .) هر روزه .
-
روزه خوار
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص فا.) آن که در ماه رمضان روزه نگیرد.
-
ماه روزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) حساب سال و ماه و روز، تاریخ .
-
واژههای همآوا
-
روضه
فرهنگ فارسی معین
(رَ ض ) [ ع . روضة ] (اِ.) 1 - باغ ، گلزار. ج . ریاض ، روضات . 2 - مطالب و اشعاری که هنگام عزا و سوگواری بالای منبر می خوانند.
-
جستوجو در متن
-
صوم
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزه گرفتن . 2 - (اِ.) روزه .
-
افطار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزه شکستن . 2 - (اِمص .) روزه گشایی .
-
صیام
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (مص ل .) روزه داشتن .
-
بلغه
فرهنگ فارسی معین
(بُ غَ) [ ع . بُلغَة ] ( اِ.) غذای یک روزه .
-
صایم
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . صائم ] (اِفا.) روزه دار.
-
مهر دهان
فرهنگ فارسی معین
(مُ. دَ) (ص مر.) روزه دار.
-
فطر
فرهنگ فارسی معین
(فِ طْ) [ ع . ] (مص ل .) باز کردن روزه .