کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روانه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) زود، فوری .
-
روانه
فرهنگ فارسی معین
(رَ نِ) 1 - (ص فا.) روان ، راهی . 2 - (اِ.) ارسال .
-
جستوجو در متن
-
گسیل
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) روانه ساختن .
-
ایقاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) فرستادن ، روانه کردن .
-
اشخاص
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) روانه کردن ، برانگیختن .
-
ایفاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) فرستادن ، روانه کردن ، ایفاد مراسله .
-
تسییر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) راندن ، روانه کردن ، بیرون کردن .
-
فرستادن
فرهنگ فارسی معین
(فِ رِ دَ) (مص م .) روانه کردن ، راهی کردن .
-
گسی داشتن
فرهنگ فارسی معین
(گُ. تَ) (مص م .)فرستادن ، روانه شدن .
-
گسیل کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) فرستادن ، روانه کردن .
-
اعزام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) در فارسی به معنای فرستادن ، روانه کردن .
-
روان ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) 1 - فرستادن ، روانه کردن . 2 - جریان دادن ، حرکت دادن .
-
عنان جنباندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) روانه شدن ، حرکت کردن .
-
گسل کردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ سَ. کَ دَ) (مص م .) فرستادن ، روانه کردن .