کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ره آورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ره آورد
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (اِمر.) سوغات ، ارمغان .
-
واژههای مشابه
-
ره بردن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. بُ دَ) (مص ل .) راه پیدا کردن ، پی بردن .
-
ره کردن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. کَ دَ) (مص م .) رام کردن .
-
ره کوبیدن
فرهنگ فارسی معین
(رَ. دَ) (مص ل .) طی طریق کردن .
-
ره گو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) (رَ) (ص فا.) خنیاگر.
-
ره نشین
فرهنگ فارسی معین
(رَ نِ) (ص فا.) نک راه نشین .
-
لنده ره دوزی
فرهنگ فارسی معین
(لَ دَ رِ) (حامص .) گل و بوتة چرمین که به چادر و تجیری می دوزند.
-
جستوجو در متن
-
راهواره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمر.) سوغات سفر، ره آورد.
-
ارمغان
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) [ تر. ] (اِ.) سوغات ، ره آورد سفر.
-
سوغات
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا سُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - هدیه ، تحفه . 2 - ره آورد.
-
نورهان
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ) (اِ.) 1 - سوغات ، ره آورد. 2 - مژدگانی .
-
عراضه
فرهنگ فارسی معین
(عُ ض ِ یا ضَ) [ ع . عراضة ~] (اِ.) ره آورد (طعام و جز آن ).