کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رها کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فرو گذاردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) (مص م .) 1 - ترک کردن ، رها کردن . 2 - اِهمال کردن ، کوتاهی کردن .
-
دست باز کردن
فرهنگ فارسی معین
(از چیزی )( ~. کَ دَ) (مص م .) رها کردن آن چیز.
-
اعتاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) رها کردن ، آزاد کردن بنده .
-
یله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) رها کردن ، واگذاشتن .
-
فروگذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) (مص م .) 1 - مضایقه کردن ، اهمال کردن . 2 - رها کردن ، ترک کردن . 3 - گذشت کردن . 4 - ضایع کردن . 5 - رخصت دادن .
-
ول دادن
فرهنگ فارسی معین
(وِ. دَ) (مص م .) 1 - رها کردن ، آزاد کردن . 2 - آزاد کردن کسی از زندان .
-
ترک کردن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) واگذاشتن ، رها کردن .
-
تخلیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - رها کردن . 2 - خلاصه و مختصر کردن . 3 - خالص کردن .
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) واگذاشتن ، رها کردن .
-
فراگذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) (مص م .) رها کردن .
-
پرهیختن
فرهنگ فارسی معین
(پَ تَ) (مص م .) = پرهختن . فرهیختن . فرهنجیدن : 1 - تربیت کردن . 2 - پرهیز کردن . 3 - رها کردن . 4 - برآوردن ، برکشیدن .
-
دست باز داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) رها کردن ، دست برداشتن .
-
هشتن
فرهنگ فارسی معین
(هِ تَ) [ په . ] (مص م .) نهادن ، گذاشتن ، رها کردن .
-
فک
فرهنگ فارسی معین
(فَ کّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن دو چیز از هم . 2 - باز کردن ، گشودن . 3 - خلاص کردن ، رها کردن . 4 - از گرو در آوردن . 5 - لباس درآوردن .
-
تطلیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - رها کردن . 2 - طلاق دادن .