کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رها
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص فا.) خلاص شده .
-
واژههای مشابه
-
عنان رها کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) تاختن ، حمله کردن .
-
واژههای همآوا
-
رحا
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) نک رحی .
-
جستوجو در متن
-
هشته
فرهنگ فارسی معین
(هِ تِ) (ص مف .) گذاشته ، رها کرده .
-
طلق
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] 1 - (مص ل .) رها شدن ، رها شدن زن از قید عقد ازدواج . 2 - (اِ.) درد. 3 - درد زادن .
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) واگذاشتن ، رها کردن .
-
دست باز کردن
فرهنگ فارسی معین
(از چیزی )( ~. کَ دَ) (مص م .) رها کردن آن چیز.
-
رستگار
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص فا.) رها شونده .
-
فراگذاشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ تَ) (مص م .) رها کردن .
-
اعتاق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) رها کردن ، آزاد کردن بنده .
-
خالی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) 1 - تهی . 2 - آزاد، رها.
-
دست باز داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص م .) رها کردن ، دست برداشتن .