کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگبَر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
برآمیختن ( ~. بَ. تَ) (مص ل .) فتنه کردن .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - شُتر قوی که برای بچه زادن نگه می دارند. 2 - بز کوهی .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) 1 - ماده ای که از معدن یا گیاه یا با عمل شیمیایی به صورت پودر یا مایع تهیه کنند و برای نقاشی به کار برند. 2 - صورت ظاهر هر چیزی که دیده شود مانند: سفیدی و سبزی و سرخی و غیره .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) از ادات تشبیه که معنای مثل و مانند می دهد: گلرنگ .
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) آهنگ ضربی و نشاط آور.
-
رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - رنج ، محنت . 2 - عیب . 3 - حیله ، مکر. 4 - سود، بهره .
-
رنگ رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~) (ص مر.) رنگارنگ ، جورواجور.
-
بر
فرهنگ فارسی معین
و بوم (بَ رُ) (اِمر.) زمین ، سرزمین .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (ص .) نیکوکار، نکوکردار.
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (ص .) نیکوکار، نکوکردار.
-
بر
فرهنگ فارسی معین
یخ نوشتن (بَ. یَ. نِ وِ تَ) (مص ل .) کنایه از: به هیچ شمردن ، نابوده انگاشتن .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
(بُ) 1 - ریشة فعل «بریدن » 2 - عمل جدا کردن ورق های بازی . 3 - (ص فا.) در ترکیب به معنی «برنده » آید: چوب بر، آهن بر. ؛~خوردن جابه جا و در هم آمیخته شدن کارها یا ورق های بازی .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
(بَ رّ) [ ع . ] ( اِ.) خشکی ، دشت ، بیابان .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
(بُ رّ) [ ع . ] (اِ.) گندم .
-
بر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] ( اِ.) بار درخت ، میوه .