کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رنجه
فرهنگ فارسی معین
(رَ جِ) [ په . ] (ص .) نک رنجور.
-
واژههای مشابه
-
قدم رنجه کردن
فرهنگ فارسی معین
(قَ دَ. رَ جِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) زحمت راهی را تحمل کردن .
-
جستوجو در متن
-
پژولانیدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ دَ) (مص م .) = پژولاندن : 1 - پژمرده کردن . 2 - رنجه کردن . 3 - نرم گردیدن .
-
اذی
فرهنگ فارسی معین
(اَ ذا) [ ع . ] 1 - (اِ.) آزار، رنج . 2 - خس و خاشاک . 3 - (اِمص .) رنجش . 4 - رنجه کردن ، رنجیدن . 5 - پلیدی .
-
قدم
فرهنگ فارسی معین
(قَ دَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پای ، گام . ج . اقدام . 2 - واحد مسافت و آن فاصلة میان دو پایة یک فرد متوسط است به هنگام راه رفتن . 3 - (اِمص .) عمل ، کار. 4 - ثبات و پایداری . ؛~رنجه فرمودن کنایه از: تشریف آوردن . ؛~ کسی سبک بودن کنایه از: الف - خوش ق...