کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رمه
فرهنگ فارسی معین
(رَ مِ) [ په . ] (اِ.) 1 - گلة گاو و گوسفند و اسب . 2 - گروه مردم .
-
رمه
فرهنگ فارسی معین
(رِ مِّ یا مَُ) [ ع . رمة ] (اِ.) 1 - استخوان پوسیده . 2 - مورچة پردار. 3 - کرمک چوب - خوار. 4 - خاک نمناک . 5 - مغز استخوان .
-
رمه
فرهنگ فارسی معین
(رُ مَّ) [ ع . رمة ] (اِ.) 1 - پارة رسن پوسیده ، ریسمان پاره . 2 - پیشانی .
-
جستوجو در متن
-
گله
فرهنگ فارسی معین
(گَ لَّ یا لُِ) (اِ.) رمه ، رمة گاو و گوسفند.
-
ایلخی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِمر.) رمة اسب .
-
رم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گلة چارپایان ، رمه .
-
رمق
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ معر. ] (اِ.) گله ، رمه .
-
رمک
فرهنگ فارسی معین
(رَ مَ) (اِ.) نک رمه .
-
سیله
فرهنگ فارسی معین
(لَ یا لِ) (اِ.) گله و رمه .
-
فسیله
فرهنگ فارسی معین
(فَ لِ) (اِ.) رمه ، گله .
-
رامیار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) رمه یار؛ چوپان ، شبان .
-
رمام
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.)جِ رمه ؛ استخوان های پوسیده .
-
نسیله
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ لَ) (اِ.) گله و رمه .
-
قنبل
فرهنگ فارسی معین
(قَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه مردم . 2 - رمة اسب . ج . قنابل .