کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفت گذشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رفت وآمد
فرهنگ فارسی معین
(رَ تُ مَ) (مص مر.) رفتن و آمدن ، ایاب و ذهاب .
-
رفت وروب
فرهنگ فارسی معین
(رُ تُ) (مص مر.) روبیدن ، جارو کردن .
-
آمد و رفت
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رَ) (مص مر.) مراوده ، ایاب و ذهاب ، تردد.
-
جستوجو در متن
-
گذشت
فرهنگ فارسی معین
(گُ ذَ) (اِمص .) بخشش ، چشم - پوشی .
-
عفو
فرهنگ فارسی معین
(عَ فْ وْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بخشودن ، گذشت کردن . 2 - (اِمص .) بخشایش ، گذشت .
-
سوابق
فرهنگ فارسی معین
(سَ بِ) [ ع . ] (اِ.) گذشته ها، سر - گذشت ها. جِ سابقه .
-
فروگذاشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (مص مر.) 1 - غفلت ، اهمال ، کوتاهی . 2 - عفو، گذشت .
-
گذشت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (مص ل .) بخشش داشتن .
-
گذشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) عفو کردن ، بخشیدن .
-
مامضی
فرهنگ فارسی معین
(مَ ضا) [ ع . ] (ص .) گذشته ، آنچه گذشت .
-
معاف کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) گذشت کردن .
-
مضی
فرهنگ فارسی معین
(مَ یّ) [ ع . ] (اِمص .)گذشتن ،گذشت زمان .
-
اغضاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - چشم بستن ، چشم بر هم نهادن . 2 - (اِمص .) چشم پوشی ، گذشت .
-
اغماض
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) چشم پوشی کردن ، نادیده گرفتن . 2 - (اِمص .) گذشت ، چشم پوشی .