کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفته بود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
روزگار رفته
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تِ) (ص مر.) کنایه از: 1 - بخت برگشته ، بی اقبال . 2 - کسی که عمرش بیهوده سپری شده .
-
فرو رفته
فرهنگ فارسی معین
(فُ. رَ تِ) (ص مف .) اندوهگین ، مغموم .
-
بر باد رفته
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ تَ یا تِ) (ص مف .) نابود شده .
-
روی هم رفته
فرهنگ فارسی معین
( ~ هَ. رَ تِ) (ق مر.) کلاً.
-
جستوجو در متن
-
بود
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) 1 - وجود. 2 - هستی ، سرمایه . بو دادن (دَ) (مص ل .) تفت دادن چیزی روی آتش ، مانند تخمه و فندق و پسته و بادام و ذرت .
-
دواری
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج «شیانی » بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت به وزن یک درهم ).
-
زاد و بود
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) همة سرمایه .
-
سروا
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) عمارتی که پیشگاه آن گشاده بود.
-
شانی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = شیانی : درم ده هفت که در قدیم رایج بود.
-
طروب
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (ص .) مرد بسیار طرب ، آن که پیوسته شاد بود.
-
یوزباشی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) فراشباشی ، فراشی که سر دستة صد نفر بود.
-
بنداوسی
فرهنگ فارسی معین
(بِ اُ) ( اِ.) درمی بود پنج برابر دینار. پیداوسی هم گفته شده .
-
چاچ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نام شهری در ماورالنهر که کمان و تیر آن معروف بود.
-
خازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِ.) 1 - سرشته ، خمیر کرده . 2 - گِلی که مخصوص مالیدن به دیوار بود.