کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفتار
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمص .) 1 - روش . 2 - طرز حرکت ، سلوک .
-
واژههای مشابه
-
کج رفتار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ) (ص .) بدرفتار.
-
جستوجو در متن
-
روند
فرهنگ فارسی معین
(رَ وَ) (اِ.) رفتار، طریقه .
-
پو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - رفتار تند. 2 - دو.
-
آهستگی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص ل .) به نرمی رفتار کردن .
-
تا کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) (عا.) رفتار کردن .
-
دنان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص فا.) خرامان ، رفتار از روی خرامیدن و ناز.
-
ژست
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) [ فر. ] (اِ.) وضع ، رفتار و حرکات شخص .
-
کج دار مریز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ) (ص .) (عا.) رفتار همراه با احتیاط و مدارا.
-
مقابله
فرهنگ فارسی معین
(مُ بِ لَ یا لِ) [ ع . مقابلة ] (مص م .) 1 - دو چیز را با هم برابر کردن . 2 - تلافی کردن . 3 - مقایسه کردن نسخه های یک متن با یکدیگر. ؛ ~به مثل رفتار همسان در پاسخ به رفتار دیگری .
-
آب گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (ص مر.) تند رفتار، تندرو، سریع السیر.
-
آدم شناس
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش ِ) ~ص فا.) آن که اخلاق مردم را از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنان درک کند.
-
آدمی سیرت
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) [ ع - فا. ] (ص مر.)نیکو - رفتار، نیکوخصال .