کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رعایا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رعایا
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ رعیت .
-
جستوجو در متن
-
ایلجار
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) = الجار: گردهمایی رعایا برای انجام کاری .
-
سرخرمن
فرهنگ فارسی معین
(سَ خَ مَ) (اِمر.) حقوق و عوارضی که کدخدا از رعایا می گیرد.
-
ملوک الطوایفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ کُ طَّ یِ) [ ع . ] (اِمر.) فرمانروایی مالکین بزرگ و سران هر منطقه بر رعایا و مردم آن منطقه .
-
شنقصه
فرهنگ فارسی معین
(شَ قَ ص یا صَ) [ ع . شنقصة ] (مص م .) 1 - استقصای زیاده از حد کردن . 2 - جور و تعدی بی حد بر رعایا.
-
الجار
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ تر. ] (اِ.) = ایلجار. یلجار: 1 - مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و به حمیت وطن در مقابل دشمن به مدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند. 2 - اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری .
-
طرح
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) انداختن ، دور کردن ، افکندن . 2 - پیشنهاد کردن . 3 - نقاشی کردن . 4 - طرح اولیة چیزی را برداشتن . 5 - فروختن جنسی به زور به رعایا. 6 - گستردن ، پهن کردن . 7 - (مص ل .) کناره گرفتن از کاری . 8 - (اِمص .) بیرون اندازی . 9 - (...