کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشته
فرهنگ فارسی معین
(رِ تِ) (ص مف .) 1 - تافته تابیده شده . 2 - (اِ.) ریسمان . 3 - تار، نخ . 4 - فرقه ، سلسله . ؛ ~ها را پنبه کردن کنایه از: نتیجه و حاصل کاری را از میان بردن .
-
واژههای مشابه
-
رشته فرنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~. فَ رَ) (اِمر.) ماکارونی .
-
رشته پلو
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (اِمر.) نوعی پلو که در آن رشته ، گوشت و گاه کشمش یا خرمای سرخ کرده می ریزند.
-
جستوجو در متن
-
ورمیشل
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی خمیراک رشته مانند با قطر کم و طول زیاد، رشته فرنگی . (فره ).
-
پیوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پیو، رشته .
-
راک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) رشتة سوزن ، نخ .
-
ریسمان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) رشته ، طناب .
-
آموزگان
فرهنگ فارسی معین
(زِ یا زْ) (اِمر.)مجموعه ای از واحدهای درسی که تشکیل یک رشتة تحصیلی را می دهند و می توان در آن رشته درجة دانشگاهی گرفت .
-
نخ
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ په . ] (اِ.) 1 - رشته ، رشتة باریک از پنبه ، ابریشم و مانند آن . 2 - صف .
-
نوار
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) 1 - رشته ای پهن مانند تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند. 2 - رشتة باریک مغناطیسی شده مانند: نوار ضبط صوت یا ویدئو. 3 - ناحیة باریک و دراز از یک سرزمین . 4 - هر چیز که به شکل رشته ای باریک درآمده .
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(ش یْ) (اِ.) رشتة تازیانه .
-
تیم
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) یک دستة ورزشکار از یک رشتة ورزشی .
-
حبال
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِ.)جِ حبل ؛ ریسمان ها، رشته ها.