کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسید به (مرتبه ای) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ لِ) (اِ.) 1 - بخیه کردن خیاط جامه را. 2 - هر مرتبه ای که سوزن را بر جامه فرو برند و برآرند.
-
اسقف
فرهنگ فارسی معین
(اُ قُ) [ معر. ] ( اِ.) از یونانی گرفته شده به معنای پیشوای عیسوی که مرتبه اش از کشیش بالاتر است .
-
وعده
فرهنگ فارسی معین
(وَ د ) [ ع . وعدة ] (اِ.) 1 - نوید. 2 - قول ، قرار، پیمان .3 - در فارسی به معنای دفعه ، مرتبه .
-
وار
فرهنگ فارسی معین
(پس .) 1 - نشانة دارندگی ، عیالوار. 2 - به معنی نظیر و مانند: دیوانه وار. 3 - (اِ.) دفعه ، مرتبه . 4 - به معنی بار، حمل : خروار،شتروار. 5 - دال بر لیاقت : شاهوار، گوشوار. 6 - آنچه مدت معین ظاهر شود: هفته وار (مجله هفتگی ).
-
جش
فرهنگ فارسی معین
(جَ) (اِ.) مهره ای شیشه ای به رنگ کبود که برای دفع چشم زخم به لباس کودکان دوزند.
-
قیف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) وسیله ای فلزی یا پلاستیکی یا شیشه ای یا کائوچویی که دهانة آن مخروطی شکل است و از پایین به لوله ای استوانه ای متصل می شودومایعات را به وسیلة آن می توان به راحتی در ظروف دهان تنگ ریخت .
-
پایوند
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) 1 - پابند. 2 - پیک پیاده ای که در هر منزل می ماند تا پیک خسته نامه به او بدهد و بدین طریق نامه زودتر به مقصد می رسید. 3 - افسر، به ویژه افسر شهربانی .
-
کلیشه ای
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به کلیشه . 2 - قالبی ، باسمه ای .
-
غسل
فرهنگ فارسی معین
(غُ سْ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - شستشو دادن با آب . 2 - شستشوی تن طبق آیین شرع . ؛~ ارتماسی فرو بردن تمام بدن یک مرتبه در آب . ؛~ ترتیبی شستن اعضای بدن به تدریج . بدین طریق که ابتدا سر و گردن و بعد نیمة راست بدن و سپس نیمة چپ آن شسته شود.
-
پاپیون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - پیرایه ای معمولاً پارچه ای به شکل پروانه ، که با کش یا قیطان به یقه یا موی سر بسته می شود. 2 - نوار یا روبانی که به شکل پروانه گره خورده است .
-
نهان دانگان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.) به دسته ای از گیاهان گفته می شود که در آن ها تخمک در داخل برگچة بسته ای قرار دارد. این گیاهان به دو گروه تک لپه ای ها و دولپه ای ها تقسیم می شوند.
-
ارمک
فرهنگ فارسی معین
(اُ مَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - پارچة پشمینه ، صوف . 2 - کلاه پشمین . 3 - پارچه ای پنبه ای به رنگ خاکستری .
-
چزد
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) حشره ای کوچکتر از ملخ که در گندم زارها به هنگام گرما، صدای تیز و کشیده ای دارد.
-
موریانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) حشره ای است از راستة آرکیپترها که نزدیک به راستة رگ بالان است . موریانه حشره ای است اجتماعی .
-
واخ
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) (عا.) 1 - کلمه ای است دال به تأسف و حسرت . 2 - کلمه ای است دال بر تحسین و خوشایندی .