کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسوم
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (اِ.) جِ رسم ؛ آیین ها، عادات .
-
جستوجو در متن
-
آداب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] جِ ادب ؛ رسوم ، عادات .
-
اتیکت
فرهنگ فارسی معین
(اِ کِ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - برچسب . 2 - رسوم ، تشریفات .
-
توده شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. شِ) (حامص .) دانشی که به شناسایی آداب و رسوم و ترانه های تودة مردم می پردازد.
-
متجدد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) نوخواه ، کسی که آداب و رسوم جدید را می پذیرد.
-
بقایا
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بقیه . 1 - باقی مانده ها. 2 - آثار، رسوم . 3 - مالیات پس افتاده .
-
تشریفات
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) آداب و رسوم خاص در پذیرایی های مهم و رسمی . جِ تشریف .
-
خانقاه
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِمر.) 1 - خانه ، سرا. 2 - محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند.
-
قومیت
فرهنگ فارسی معین
(قُ یَّ) [ ع . قومیة ] (اِمص .) اشتراک گروهی از مردم در تاریخ و زبان و آداب و رسوم که عامل پیوند و اتحاد بین آنان است .
-
گلگچه
فرهنگ فارسی معین
(گُ گَ چِ یا چَ) (اِ.) = کلگجه : رسوم و آدابی باشد که از اول تولد اطفال تا اوان عقیقه و گاهواره به طریق سنت رعایت کنند.
-
مبادی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مبادی ] (اِفا.) آشکار کننده ، ظاهر کننده . ؛ ~ آداب کسی که رسوم و آداب را در معاشرت مراعات کند.
-
اروپایی
فرهنگ فارسی معین
(اُ) (ص نسب .) منسوب به اروپا، از مردم اروپا (یکی از قاره های پنجگانه کرة زمین ). ؛~ مآب کسی که از آداب و رسوم و رفتار و طرز زندگی اروپاییان تقلید می کند.
-
سنتی
فرهنگ فارسی معین
(سُ نَّ) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - ویژگی آن چه که ریشه در آداب و رسوم قدیم دارد یا از قدیم رایج بوده است . 2 - سنت گرا، پیرو سنت .
-
شعایر
فرهنگ فارسی معین
(شَ یِ) (اِ.) جِ شعاره ، شعیره . 1 - نشانه ها، علامت ها. 2 - هر یک از مناسک حج . 3 - آداب و رسوم مذهبی یا ملی .