کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسن
فرهنگ فارسی معین
(رَ سَ) [ ع . ] (اِ.) ریسمان ، طناب .
-
جستوجو در متن
-
تیلا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چرخ رسن تابی .
-
غازی
فرهنگ فارسی معین
(ص .) معرکه گیر، رسن باز.
-
پیشن
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) = پیشند: لیف خرما که از آن رسن تابند.
-
رمه
فرهنگ فارسی معین
(رُ مَّ) [ ع . رمة ] (اِ.) 1 - پارة رسن پوسیده ، ریسمان پاره . 2 - پیشانی .
-
طناب
فرهنگ فارسی معین
(طِ یا طَ) [ ع . ] (اِ.) ریسمان ، رسن ، رشتة کلفت . ؛ با ~ (پوسیدة ) کسی توی چاه رفتن کنایه از: فریب کسی را خوردن و به اعتماد او دست به کاری زدن .
-
مبرم
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) استوار، محکم . 2 - (ص .) (فا.) زیاد، وافر. 3 - (اِ.) پارچه ای که دو بافته باشند. 4 - رسن دو تا، برهم تافته .
-
ابنه
فرهنگ فارسی معین
(اُ نِ) [ ع . ابنة ] 1 - (اِ.) عقده ، گره ، گره در رسن ، چوب . 2 - قوزک ساق . 3 - عیب ، کینه . 4 - نام بیماری خارشِ مقعد.