کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسمي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رسمی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) 1 - (ص .) معمول ، متداول . 2 - (ق .) خشک ، به صورت جدی و برابر با مقررات . مق خودمانی ، دوستانه .
-
جستوجو در متن
-
رسمیت
فرهنگ فارسی معین
(رَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) رسمی بودن .
-
غلوق
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) عوارضی که برای پذیرایی مأموران رسمی گرفته می شود.
-
پیمانی
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (ص نسب .) کارمندی که استخدام رسمی نباشد؛ قراردادی .
-
جناب عالی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ از ع . ] (اِمر.) واژة احترام آمیز و رسمی برای مخاطب قرار دادن فرد.
-
دفتریار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر) یکی از کارمندان دفتر - خانه (دفتر اسناد رسمی ) که سمت معاونت دفترخانه را دارد.
-
سردفتر
فرهنگ فارسی معین
(سَ. دَ تَ) (اِمر.) مدیر و مسئول دفترخانة اسناد رسمی .
-
منصب
فرهنگ فارسی معین
(مَ صَ) [ ع . ] (اِ.) مقام ، شغل رسمی . ج . مناصب .
-
گیسو بریدن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص ل .) رسمی در سوگواری که زنان به هنگام عزاداری گیسوی خود را می بریدند.
-
محضردار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) صاحب دفتر اسناد رسمی ، سردفتر.
-
پروتکل
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ تُ کُ) [ فر. ] ( اِ.) صورت جلسه مذاکرات سیاسی برای عقد قراردادهای رسمی ، مقاوله نامه .
-
تشریفات
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) آداب و رسوم خاص در پذیرایی های مهم و رسمی . جِ تشریف .
-
رسماً
فرهنگ فارسی معین
(رَ مَ نْ) [ ع . ] (ق مر.) به طور رسمی ، برابر با اصول و مقررات پذیرفته شده ، در عمل . مق اسماً.
-
سرگزین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (اِمر.) انتخاب تعدادی دام (گاو، گوسفند، اسب ...) توسط عمال حاکم که از گله جدا می کردند و می بردند و آن رسمی معمول بود.