کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رستوران با منوی کامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کافه رستوران
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) [ فر. ] (اِمر.) محلی که در آن غذا، مشروب ، چای و قهوه صرف کنند.
-
جستوجو در متن
-
چهارچشمی
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ) (ص نسب .) دقت کامل ، با همة حواس .
-
پانسیون
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - جایی که با پرداخت ماهیانه در آن مسکن گزینند و از کلیة امکانات آن برخوردار شوند. 2 - اقامتگاهی که از مسافران یا مشتریان خود به طور کامل یا نیمه کامل پذیرایی کند، مهمانکده ، شبانه - روزی . (فره ).
-
متعدی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عَ دّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - تجاوز - کننده ، ستمگر. 2 - فعلی که تنها با فاعل معنای کامل ن داشته باشد و نیازمند به مفعول باشد.
-
آی .سی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]I.C ( اِ.) شبکة به هم پیوسته ای از عنصرهای فعال و غیرفعال که در یک لایة نیمه هادی مجتمع شده است و همراه با چند قطعة هم جوار می تواند کار یک مدار کامل الکترونیکی را انجام دهد، مدار مجتمع .
-
خدمت
فرهنگ فارسی معین
(خِ مَ) [ ع . خدمة ] (اِمص .) 1 - بندگی ، چاکری . 2 - (عا.) خدمت نظام وظیفه . ؛ ~ به کران بردن به پایان رساندن خدمت ، کامل کردن خدمت . ؛ ~ (کسی ) رسیدن کنایه از: الف - دیدار کردن با کسی . ب - کسی را به شدت تنبیه کردن .
-
رادیکال
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (ص .) 1 - ریشه ای ، اساسی . 2 - طرف دار اصلاحات کامل در امور کشور. 3 - دراصطلاح ریاضی : علامت جذر و کعب . 4 - ریشة n ام یک عدد یا یک عبارت که با علامت ّنشان داده شود.
-
تعادل
فرهنگ فارسی معین
(تَ دُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) با هم برابر شدن . 2 - (اِمص .) برابری . 3 - هنگامی جسمی در تعادل است که منتجة همة نیروهای وارد بر آن برابر صفر باشد (فیزیک ). 4 - وضعیتی که شخص در آن حالت مطلوب و طبیعی دارد و در برابر محرک ها واکنش طبیعی از خود نشان می د...
-
ژالاپ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) گیاهی است پایا از تیرة پیچکیان که به کمک پیچک های خود به دور درختان و تکیه گاه های اطراف می پیچد. ریشة آن به دو صورت است : نازک و استوانه ای شکل و متورم و غده ای شکل . ساقه اش به ارتفاع 3 متر می رسد و برگ هایش کامل و به صورت قلب و شفاف ...