کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسان
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ) (ص فا.) در ترکیب به معنی «رساننده » آید: نامه رسان ، روزی رسان .
-
واژههای مشابه
-
نامه رسان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) (ص فا.) نامه بر، نامه آور.
-
جستوجو در متن
-
دستگزار
فرهنگ فارسی معین
( ~. گُ) (ص .) مددکار، یاری رسان .
-
برید
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ معر. ] ( اِ.) نامه رسان ، پیک ، چاپار.
-
رازق
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ ع . ] (اِفا.) روزی دهنده ، روزی - رسان .
-
بشیر
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) 1 - مژده رسان . 2 - نیکو - روی ، خوبروی .
-
پستچی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر - تر. ] (اِ.) نامه رسان ادارة پست ، مأمور پست .
-
نان بده
فرهنگ فارسی معین
(ب د ) (ص فا.) (عا.) روزی رسان ، سخاوتمند.