کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزمآرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رزم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) جنگ ، نبرد.
-
صف آرایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .)1 - تشکیل صف سربازان برای مبارزه . 2 - دسته بندی .
-
صفحه آرایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] ~اِمر.) عمل قرار دادن نوشته ها، تصویرها، شمارة صفحه و آماده کردن یک صفحه کتاب ، روزنامه یا مجله .
-
گل آرایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) هنر ترکیب و تنظیم گل و متفرعات آن از قبیل برگ و شاخه در گلدان به کمک عناصر و عواملی از قبیل سنگ ریزه و کندة درخت و امثال آن به نحو متناسب .
-
رزم آزمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زْ یا زِ دَ) (مص ل .) جنگ کردن .
-
رزم آزما
فرهنگ فارسی معین
( ~. زْیا زِ) (ص فا.) جنگ آزموده .
-
رزم آزما
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.)(ص فا.)1 - پهلوانی که در رزم هنرمند باشد. 2 - فرماندهی که مقدمات جنگ را آماده سازد.
-
رزم آور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص فا.) جنگجو، جنگاور.
-
رزم توز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) جنگجو.
-
رزم توزی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) جنگجویی .
-
رزم زن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص فا.) جنگاور.
-
رزم نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) داستان جنگی (معمولا منظوم ).
-
رزم یوز
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص فا.) جنگجوی .
-
رزم یوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) جنگجوی .