کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ردة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (اِ.) 1 - صف ، قطار، دسته . 2 - هر چیز که در یک راسته باشد.
-
رده
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ دِّ) [ ع . ] (مص ل .) از دین برگشته .
-
رده بندی
فرهنگ فارسی معین
( رَ دِ بَ) (حامص .) طبقه بندی .
-
جستوجو در متن
-
دخ
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) صف ، رده .
-
کلاسمان
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ فر. ] (اِ.) طبقه بندی ، رده بندی .
-
رج
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) 1 - صف ، رده . 2 - ریسمان .
-
صفوف
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] (اِ.) جِ صف ؛ رده ها، رسته ها.
-
طبقه بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) [ ع - فا. ] (حامص .) صف بندی ، رده بندی (فره ).
-
کلاسه
فرهنگ فارسی معین
(کِ س ) [ فر. ] (اِ.) 1 - آن چه در رده ها یا طبقه های مشخص مرتب و دسته بندی شده باشد، رده بندی شده ، طبقه بندی . (فره ). 2 - نمرة پشت پرونده .
-
حشره
فرهنگ فارسی معین
(حَ شَ رَ یا رِ) [ ع . حشرة ] (اِ.) یک فرد از ردة حشرات .
-
راب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جانور نرم تن از ردة شکم پایان ، شبیه حلزون .
-
سماط
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بساط ، سفره . 2 - صف ، رده .
-
نسپه
فرهنگ فارسی معین
(نِ پَ یا پِ) (اِ.) هر چینه و رده از دیوار گلین که روی هم چینند.
-
موز
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) گیاهی است پایا از ردة تک لپه ای ها که تیرة خاصی را در این رده به نام تیرة موزها به وجود آورده است . میوه اش گوشت دار و مطبوع و خوراکی است ومجموع میوها خوشه ای را به وجود می آورد.