کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخنه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ردم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) رخنه بستن ، پینه کردن ، درپی کردن .
-
کلوا
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) رخنه گرفتن و وصل کردن چیزی به چیزی دیگر.
-
ثقب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) سوراخ کردن . 2 - (اِ.) سوراخ ، رخنه .
-
ثلم
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رخنه کردن . 2 - شکستن .
-
تخلل
فرهنگ فارسی معین
(تَ خَ لُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به میان مردم رفتن . 2 - در چیزی رخنه کردن . 3 - (مص م .) خلال کردن دندان .
-
پشکلیدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ کِ دَ) (مص م .) خراشیدن ، رخنه کردن ، با ناخن یا چیز تیزی چیزی را خراشیدن .
-
خرق
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پاره کردن ، درانیدن . 2 - (اِ.) درز، شکاف ، رخنه .
-
تفریض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - واجب گردانیدن چیزی . 2 - جداجدا کردن . 3 - رخنه نمودن . 4 - آشکار نمودن .
-
سوراخ
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) رخنه ، شکاف . ؛ ~ موش داره ، موش گوش داره کنایه از: توجه دادن به حفظ زبان و دور و بَر و ملاحظة فضول و خبرچین و مثل آن نمودن . ؛ ~ دعا را گم کردن کنایه از: مصلحت و خیر و راه را گم کردن .