کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخنه رخنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اثلم
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) [ ع . ] (ص .) رخنه دار، رخنه یافته .
-
آهون
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) رخنه ، نقب .
-
اشکاف
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) رخنه ، شکاف .
-
سفت
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (اِ.) سوراخ ، رخنه .
-
کاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شکاف ، رخنه ، چاک .
-
مخلخل
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ خَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) رخنه شده ، دارای رخنه . 2 - خلخال به پا کرده . 3 - (اِ.) موضع خلخال در ساق پا.
-
ترک
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ) (اِ.) شکاف ، رخنه .
-
کلوا
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) رخنه گرفتن و وصل کردن چیزی به چیزی دیگر.
-
انثلام
فرهنگ فارسی معین
(اِ ثِ) [ ع . ] (مص ل .) رخنه دار شدن .
-
ثلمت
فرهنگ فارسی معین
(ثُ مَ) [ ع . ] (اِ.) سوراخ ، رخنه ، ترک .
-
زاو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - شکاف ، رخنه . 2 - درة کوه .
-
شکاف
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - چاک ، رخنه . 2 - گنجه .
-
اشکفت
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ) ( اِ.) 1 - شکاف ، رخنه . 2 - غار، کهف .
-
ثقب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) سوراخ کردن . 2 - (اِ.) سوراخ ، رخنه .
-
ثلم
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رخنه کردن . 2 - شکستن .