کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رحلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رحلت
فرهنگ فارسی معین
(رِ لَ) [ ع . رحلة ] (مص ل .) 1 - کوچیدن ، کوچ کردن . 2 - مردن .
-
جستوجو در متن
-
رحل
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص ل .) کوچ کردن ، رحلت کردن .
-
ارتحال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - کوچ کردن . 2 - رحلت کردن ، مردن .
-
راحل
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِفا.) کوچ کننده ، رحلت کننده . ج . راحلین .
-
رفتن
فرهنگ فارسی معین
(رَ تَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - روان شدن ، حرک ت کردن . 2 - کوچ کردن ، رحلت کردن . 3 - گذش تن ، سپری شدن . 4 - مردن . 5 - تأثیر کردن . 6 - شدن ، گذشتن . 7 - صورت پذیرفتن ، انجام گرفتن . 9 - (عا.) شبیه بودن . 10 - بی حال شدن . 11 - انجام دادن . 12 - ...