کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رتبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رتبه
فرهنگ فارسی معین
(رُ بَ یا بِ) [ ع . رتبة ] (اِ.) 1 - درجه ، منزلت ، مقام . 2 - درجه ای از درجات اداری ، فرهنگی ، قضایی یا نظامی که حقوق ماهیانه خاص به حساب آن تعلق می گیرد. اشل ، پایه . ج . رتب .
-
جستوجو در متن
-
همزی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص .) هم شأن ، هم رتبه .
-
بیستم
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (ص .) دارای رتبه با شمارة بیست .
-
هم کفو
فرهنگ فارسی معین
( ~. کُ) [ فا - ع . ] (ص .)هم رتبه ، هم - شأن .
-
ارج
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) ارز، ارزش ، رتبه ، مقام .
-
هم سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ص .) 1 - هم وزن . 2 - هم - شأن ، هم رتبه .
-
پهلوانی
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) (حامص .) 1 - دلیری ، قهرمانی . 2 - مقام و رتبة پهلوان .
-
مناصب
فرهنگ فارسی معین
(مَ ص ) [ ع . ] (اِ.) جِ منصب ؛ رتبه ها، درجه ها.
-
گهبد
فرهنگ فارسی معین
(گَ بَ یا بُ) (ص مر.) خداوند رتبه و مقام ، صاحب مسند.
-
مدارج
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مدرج ؛ درجه ها، پایه ها، رتبه ها.
-
آجودان
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - افسری که در خدمت افسر عالی رتبه باشد. 2 - (عا.) آژان ، مأمور پلیس .
-
انخفاض
فرهنگ فارسی معین
(اِ خِ) [ ع . ] (مص ل .) پایین آمدن از رتبه بالا، پست شدن . ج . انخفاضات .
-
پنجم
فرهنگ فارسی معین
(پَ جُ) 1 - (ص .) دارای رتبه یا شمارة پنج . 2 - (اِ.) جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب (همراه با عدد): یک پنجم .
-
ژنرال
فرهنگ فارسی معین
(ژِ نِ) [ فر. ] (اِ.) عنوانی است مربوط به افسر عالی رتبه در ارتش های خارجی .