کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رب
فرهنگ فارسی معین
(رَ بّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خداوند. 2 - مالک ، ارباب .
-
رب
فرهنگ فارسی معین
( رُ) [ ع . ] (اِ.) آب گوجه فرنگی ، انار و غیره را گرفته می جوشانند و از آن مادة غلیظ و خوش رنگی به دست می آید که برای خوش رنگ و خوشمزه شدن انواع غذاها از آن استفاده می کنند.
-
واژههای مشابه
-
رب الارباب
فرهنگ فارسی معین
(رَ بُّ لْ اَ رْ) [ ع . ] (اِمر.) خداوند، خداوند جان ، خدای بزرگ .
-
رب النوع
فرهنگ فارسی معین
( ~. نُ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - خدای نوع ، خدای هر یک از انواع موجودات به عقیدة برخی ملل باستانی ، مانند خدای آب ، آتش ، زمین ... 2 - فرشتة موکل بر هر یک از انواع موجودات . نمونة روحانی و جاودانی موجودات در عالم معنا که محافظ نوع خود در جهان مادی می باش...
-
رب دشامبر
فرهنگ فارسی معین
(رُ دُ) [ فر. ] (اِمر.) لباسِ خانه .
-
جستوجو در متن
-
چنو
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (حر رب . + ضم ) = چون او: مانند او، مثل او.
-
زیرا
فرهنگ فارسی معین
(حر رب .) از این جهت .
-
زیراک
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حر رب .) زیرا.
-
ولیک
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] ~حر رب .) ولی ، اما.
-
یام
فرهنگ فارسی معین
(حر رب .) نک . یا.
-
ربوب
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (اِ.) جِ رب .
-
ورنه
فرهنگ فارسی معین
(وَ نَ) (حر رب . مر.) واگرنه .
-
گر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (حر رب . شرط .) مخفف اگر.